من از خبر بد بدم میاد...
من از خبر بد حالم به هم میخوره...
چرا در مملکت جمهوری اسلامی، باید انسانهای خائن و کثیفی باشند که برای یک مفسد اقتصادی که معلوم نیست چرا او را فرار کرده اند، همایش تقدیرآمیز بگیرند؟ :پیوند:
چرا باید به خودشان جرأت بدهند که با نام جنبش عدالتخواه دانشجویی برای کسی که یک عمر خون مردم را در شیشههای متفاوت کرده است و چند سالی را هم مهمان عدلیه بوده است، مجلس تقدیر بگیرند؟
حالا این هیچی...
پررویی و بینزاکتی را به حدی رساندهاند که با تبختر تمام میگویند: چارهای جز نگاه طنز آلود به بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی نداریم.:پیوند: انگار مملکت ملک پدرشان است. اصلا به نظر من این عدلیه خیلی دارد خودش را جلوی این نیموجبیها کوچیک میکند. من جای این حضرات موید مؤبدالریاسة باشم، پوست از سر و کله این بچهننهها میکنم.
اصلا اینها به کنار...
این حیدری و نجفزاده:پیوند: ننر هم که تا حالشان را درست و حسابی نگیریم و دو تا کفگرگی حواله ناحیه فوقانی زبانشان نکنیم آدم نمیشوند. رسانه ملی هستید که هستید. بیست و سی هستید که هستید. آدم نمیداند اینجا جمهوری اسلامی است یا جنگل. یکی بیاید این بیمبالاتها را جمع کند.
نمیگذارند این مسئولان عزیز و زحمتکش و همیشه در حال کار و تلاش و اینا یه خورده استراحت کنن. حالا فوقش شهرام جان بعد از این همه زندانی بودن یه سر رفته باشد دبی تا یه هوایی عوض کند. اه. اعصاب آدم را به تته پته میاندازند.
راستی! آنهایی که از زور اینکه تا خودشان یک غلطی میکنند آقای عدلیه دمشان را از ته میبرد کلی به شهرام ما حسودیشان میشود، این پیام آقا شهرام رو بخونن تا بفهمن که اینجوریا هم نیست...
ای مردم جالب ایران!
میخواهم به اطلاعتان برسانم که در این مدت در هتل اوین بودم، حتی یکبار هم نتوانستم نماز را به جماعت بجا آورم و گاهی به مدت دو ماه نیز از خانوادهام دور بودم. بجای قهوه به من چای میدادند وسرعت اینترنت نیز همواره پایین بود. بعضی مرا متهم کردند که من چت میکردم اما خدا شاهد است که سلول انفرادی برای من همچون دفتر کارم بود. ولی نباید هیچگاه مایوس شویم، بخاطر همین من به چیزهای خندهدار فکر کردم و خواستم در جلسات دادگاه شرکت کنم و حتی پیشنهاد کردم که دادگاه را جدیتر برگزار کنند تا حوصلهام سر نرود.:پیوند: